سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آذر 1388 - طاووس بهشت

نشانه های گمراهی

چهارشنبه 88 آذر 18 ساعت 5:35 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم

روز دانشجو  امسال تفاوت هایی داشت که دو  گروه دانشجویی را در مقابل هم قرار داد.اما من میان این تحصن ها وصف آرایی ها  دنبال  نشانه هایی می گشتم برای  اثبات این مطلب  که کدام گروه نشانه های گمراهی آنها آشکار وبدیهی است حالا شما خودتان قضاوت کنید:

?- ترسیدن جز  ویژگی های یک مبارز معتقد به هدف نیست اما مرتبا شعار ((نترسید نترسید ما همه با هم هستیم)) را برای القاء نترسیدن به دوستان خود تکرار می کردند آیا فقط با هم بودن ملاک نترسیدن وحق بودن است.

?- در اعتصاب غذا خودم شاهد بودم که ??? غذا رو روی زمین ریختند اسراف و کفران نعمت الهی نشانه اهل هدایت است یا ضلالت؟

?-  تمامی نشانه های اسلامی وقرانی از نماد گروه  آنها حذف شده و فقط پارچه های سبز رنگ بدون هیچ پیام و نوشته ای نشاندهنده کدام  راه روش و تفکر است. مثلا پرچم ایران بدون نشان الله

?- شعار ما اهل کوفه نیستیم حسین تنها بماند نیز به مرور داره شعاری علیه خود آنها می شه چون  همه اونا دارن ریزش اساسی پیدا می کنن و میر حسینشون بد جوری داره تنها می شه اما در جبهه گمراهی تنها شدن  خیلی بد تر ونا امید کننده تره.

?- وقصه همیشگی خوشحالی اسراییل وآمریکا  ----- عجب نورانیتی دارن این ارباب های شما-----

دلایل شما وشعار هایی که شنیدید برای نشانه های گمراهی گروه سبز اموی چیه؟


نوشته شده توسط :

نظرات دیگران [ نظر]


او که همانند زنان محجبه، مانتو به تن کرده و مقنعه و چادر به سر داشت و حتی یک کیف زنانه را نیز برای محکم کاری به دوش انداخته بود، در رسیدن به هدف خود ناکام ماند و توسط مامورین امنیتی دستگیر شد.به گزارش خبرنگار "سرویس فضای مجازی " خبرگزاری فارس؛ در میان اخبار مربوط به رویدادهای 16 آذر در دانشگاه‌های تهران، خبر "فرار " یکی از اعضای انجمن اسلامی منحله دانشگاه امیرکبیر با "لباس زنانه " افکار عمومی را به تعجب واداشت.
مجید توکلی روز گذشته پس از آنکه نتوانست با سخنرانی ساختار شکنانه و اهانت آمیز خود بر تعداد تجمع کنندگان حامی میر حسین موسوی بیفزاید، با مشاهده حضور پررنگ دانشجویان حامی انقلاب اسلامی احساس خطر کرد و با آرایش و لباس زنانه آماده فرار از دانشگاه شد.
او که همانند زنان محجبه، مانتو به تن کرده و مقنعه و چادر به سر داشت و حتی یک کیف زنانه را نیز برای محکم کاری به دوش انداخته بود، در رسیدن به هدف خود ناکام ماند و توسط مامورین امنیتی دستگیر شد.این در حالی است که عکس وی در بسیاری از تجمعات دانشجویان افراطی به عنوان نماد "مقاومت جنبش دانشجویی " در میان تجمع کنندگان توزیع می‌شد."فرار با لباس زنانه " البته پیش از این هم، اتفاق افتاده است. بنی صدر نیز در اوایل انقلاب و پس از آنکه خیانت هایش به انقلاب و نظام جمهوری اسلامی مشخص شد، با لباس زنانه از کشور گریخت و به فرانسه پناهنده شد.مجید توکلی پیش از این نیز سابقه توهین به مسئولان نظام و حتی زندان را در کارنامه خود دارد. وی که متولد سال 1365 در شیراز است، در سال 83 و در رشته کشتیرانی وارد دانشگاه امیرکبیر شد اما به دلیل آنکه در چهار ترم پیاپی معدل درسی او زیر 10 بود، از این دانشگاه اخراج شد. شبکه ایران نوشت او پس از اخراج از دانشگاه و در جریان حضور احمدی نژاد در دانشگاه امیرکبیر هم، از دانشجویانی بود که نقش مهمی در پروژه اهانت به رئیس جمهور ایفا کرد.وی همچنین به همراه دو دانشجوی دیگر به خاطر انتشار نشریات موهن علیه ائمه اطهار(ع) در دانشگاه امیر کبیر، مدت 15 ماه را در حبس بود. اما گویا 15 ماه زندان برای توکلی کافی نبود، چراکه وی در روز 17 بهمن ماه سال گذشته نیز در جریان ممانعت نیروهای امنیتی از برگزاری مراسم سالگرد بازرگان، همراه با سه دانشجوی دیگر دستگیر شد و 115 روز دیگر را در زندان گذراند.
گفتنی است توکلی از جمله سردسته های اهانت کنندگان به مقدسات در نشریات دانشجویی بود. بانیان این نشریات حتی دیگر دانشجویان را دعوت به همراهی و ایجاد آشوب کرده بودند: "دموکراسی و آزادی بدون هزینه به دست نمی‌‌آید و البته در هر فرصتی هم محقق نمی‌شود(!) زمان آن اکنون است و فردا بسیار دیر است باید برخاست و قداست‌های تصنعی(!) و مقدسات مردم‌فریب را ساقط کرد. "این جملات در قالب مقاله‌ای با عنوان "هیچ کس مقدس نیست! " برای فراهم کردن یک فضای اعتراض عمومی منتشر شده بودند.حمله به اهل بیت نیز دستمایه‌ای بود برای حمله به رهبریت نظام. در لا به لای مقالات جملاتی دیده می‌شد که هر انسان آزاده‌ای از بیان آن شرم می‌کرد. علی(ع) و محمد(ص) هم گناه کبیره می‌کردند: "علی نه نور بود و نه آسمانی و نه معصوم... علی یک انسان خطاپذیر و غیر معصوم بود. فراتر از آن محمد نیز چنین بود، حال تکلیف ولی فقیه بسیار روشن است. " رئیس جمهور منتخب مردم فاشیست لقب گرفته بود و رهبر انقلاب دیکتاتور!


نوشته شده توسط :

نظرات دیگران [ نظر]


فرق بین بهشت و جهنم !

چهارشنبه 88 آذر 18 ساعت 5:35 عصر

فردی از خدا درخواست نمود تا به او بهشت و جهنم را نشان دهد و خدا پذیرفت و او را وارد اتاقی نمود که جمعی از مردم در اطراف یک دیگ بزرگ نشسته بودند همه گرسنه نا امید و در عذاب بودند هر کدام قاشقی داشتند که به دیگ میرسید ولی دسته قاشقها بلند تر ار بازوی آنها بود به طوری که نمیتوانستند قاشق را به دهانشان برسانند!عذاب آنها وحشتناک بود!
آنگاه خداوند گفت:اکنون بهشت را به تو نشان خواهم داد آنها به اتاق دیگری که درست مانند اولی بود. وارد شدند دیگ غذا"جمعی از مردم"همان قاشقهای دسته بلند"ولی در آنجا همه شاد و سیر بودند!آن مرد گفت نمی فهمم چرا مردم در اینجا شادند در حالی که در اتاق دیگر بدبخت هستند با آنکه همه چیزشان یکی است؟خداوند تبسمی کرد و گفت:خیلی ساده است در اینجا آنها یاد گرفته اند که یکدیگر را تغذیه کنندهر کس با قاشق غذا در دهان دیگری میگذارد چون ایمان دارد که کسی هست در دهانش غذایی بگذارد.
محبت از درخت آموز که حتی سایه از هیزم شکن هم بر نمی دارد.


نوشته شده توسط :

نظرات دیگران [ نظر]


توهین موسوی به بسیجیان در هفته بسیج

چهارشنبه 88 آذر 11 ساعت 12:55 صبح

میرحسین موسوی در حالی از بسیج با عناوینی از جمله "جیره خوار"، "بی نیت"، "حزب سیاسی" و "سرانه بگیر" یاد کرده است که مراجع تقلید در روزهای گذشته از عملکرد بسیج تقدیر کردند و آن را سرمایه‌ای ارزشمند خواندند.

به گزارش شبکه ایران، مهندس میرحسین موسوی در پانزدهمین بیانیه خود، به مناسبت فرا رسیدن هفته بسیج، بسیجیان را مورد فحاشی و اتهاماتی بی سابقه قرار داد.وی در بخشی از آخرین بیانیه خود بسیج را "جیره‌خوار" دولت نامید و مدعی شد که بسیجیان در ازای دستگیر کردن مردم در اجتماعات پاداش سرانه می‌گیرند. او گفت: "افسوس بر بسیج اگر تا حد یک حزب سیاسی تنزل کند."

میرحسین موسوی همچنین با حمله به سازمان بسیج مستضعفین آن را دستگاهی "بی‌نیت" توصیف کرد که چشمانش را می‌بندد و دست ‌و پای خواهران و برادرانش را می‌شکند!

او در عین حال اغتشاش‌گرانی که تعداد آن‌ها در تجمع غیرقانونی روز 13 آبان به چند هزار نفر کاهش یافت را، "مردم" نامید.

میرحسین که بدون ارائه حتی "یک سند" تمام نهادهای اجرایی و نظارتی انتخابات دهم را به تقلب متهم کرده بود، "دروغگویی" را هم به مسئولان نظام نسبت داد اما در عین حال خود و حامیانش را "راستگویان" توصیف کرد و از بسیجیان خواست تا به آنان بپیوندند.

مهندس موسوی در بخش پایانی این بیانیه آنچه که "ایجاد هراس در مردم" می‌نامید را، تازه‌ترین راه‌برد بسیج دانست که از آن با عنوان "اقلیت اقتدار طلب" یاد کرد.در همین راستا وی با بیان اینکه "کافی است مردم بترسند تا پای قدرت‌ها به مرزهای این بوم باز شود"، از افغانستان و عراق به عنوان مثال یاد کرد و اظهار داشت: "در هر دو آن‌ها نخست مردم ترسانده شدند و ترسیدند."

اما حمله موسوی به جایگاه بسیج و بسیجی در حالی در دستور کار قرار گرفته است که وی پیش از این در برنامه‌های تبلیغاتی خود وسخنرانی‌های انتخاباتی، برای گسترده‌تر کردن دامنه حامیانش خود را یک "بسیجی" می‌نامید.حتی در همان زمان انتخابات برخی منابع خبری از تلاش ستاد موسوی برای جذب برخی از فرماندهان پایگاه های بسیج در ستاد انتخاباتی وی، در قبال پرداخت مبالغ میلیونی خبر دادند که البته با مخالفت بسیجیان همراه شد.با این حال تناقض در ادعا و عمل موسوی باعث رویگردانی بسیجیان از وی شد و اینگونه بود که تخریب رسانه‌ای این نهاد در دستور کار رسانه‌های حامی مهندی موسوی قرار گرفت.

* مهندس و یک تناقض دیگر

اما هفته‌ای که گذشت فرصتی بود که مراجع و علما نظر خود را در مورد بسیج اعلام کنند و تناقض دیگری در ادعاهای موسوی که همواره از مراجع و علما دم می‌زند، ثبت شود.موسوی در حالی از بسیج با عناوینی از جمله "جیره خوار"، "بی نیت"، "حزب سیاسی" و "سرانه بگیر" یاد کرده است که مراجع تقلید در روزهای گذشته از عملکرد بسیج تقدیر کردند و آن را سرمایه‌ای ارزشمند خواندند.

همچنین مقام معظم رهبری در دیدار جمعی از بسیجیان، فرمودند: تا هنگامی که بسیج است، هیچ تهدیدی متوجه نظام اسلامی نخواهد شد و این موضوع، یک رکن اساسی است


نوشته شده توسط :

نظرات دیگران [ نظر]


خاطره ای از شهید همت

چهارشنبه 88 آذر 11 ساعت 12:54 صبح

معلم فراری
دانش آموزان مدرسه درگوشی باهم صحبت می‍کنند.بیشتر معلم‍ها بجای اینکه در دفتر بنشینند و چای بنوشند، درحیاط مدرسه قدم می‍زنند و با بچه‍ ها صحبت می‍کنند. آنها این‍کار را از معلم تاریخ یاد گرفته ‍اند. با این‍کار می‍خواهند جای خالی معلم تاریخ را پر کنند.معلم تاریخ چند روزی است فراری شده. چند روز پیش بود که رفت جلوی صف و با یک سخنرانی داغ و کوبنده، جنایت‍های شاه و خاندانش را افشاء کرد و قبل از اینکه مأمورهای ساواک وارد مدرسه شوند، فرار کرد.حالا سرلشکر ناجی برای دستگیری او جایزه تعیین کرده است.یکی از بچه ها، درگوشی با ناظم صحبت می‍کند. رنگ ناظم از ترس و دلهره زرد می‍شود. درحالی‍که دست و پایش را گم کرده ، هول‍ هولکی خودش را به دفتر می‍رساند. مدیر وقتی رنگ و‍روی او را می‍بیند، جا می‍خورد.

ـ چی شده، فاتحی ؟
ناظم آب دهانش را قورت می‍دهد و جواب می‍دهد : « جناب ذاکری، بچه ها ... بچه ها ... »
ـ جان بکن، بگو ببینم چی شده ؟
ـ جناب ذاکری، بچه ها می‍گویند باز هم معلم تاریخ ...
آقای مدیر تا اسم معلم تاریخ را می‍شنود، مثل برق گرفته ها از جا می‍پرد و وحشت زده می‍پرسد : « چی‍ گفتی، معلم تاریخ ؟! منظورت همت است ؟»
ـ همت باز هم می‍خواهد اینجا سخنرانی کند.
ـ ببند آن دهنت را. با این حرف‍ها می‍خواهی کار دستمان بدهی؟ همت فراری است، می فهمی؟ او جرأت نمی‍کند پایش را تو این مدرسه بگذارد.
ـ جناب ذاکری، بچه ها با گوش‍های خودشان از دهن معلم‍ها شنیده‍اند. من هم با گوش‍های خودم از بچه‍ها شنیده‍ام.
آقای مدیر که هول کرده، می گوید : « حالا کی قرار است، همچین غلطی بکند ؟ »
ـ همین حالا !
ـ آخر الان که همت اینجا نیست !
_ هرجا باشد، سر ساعت مثل جن خودش را می‍رساند. بچه ها با معلمها قرار گذاشته اند وقتی زنگ را می‍زنیم بجای اینکه به کلاس بروند، تو حیاط مدرسه صف بکشند برای شنیدن سخنرانی او.
ـ بچه‍ ها و معلم‍ ها غلط کرده‍اند. تو هم نمی ‍خواهد زنگ را بزنی. برو پشت بلندگو، بچه ها را کلاس به کلاس بفرست. هر معلم که سرکلاس نرفت، سه روز غیبت رد کن. می‍روم به سرلشکر زنگ بزنم. دلم گواهی می‍دهد امروز جایزه خوبی به من و تو می‍رسد!
ناظم با خوشحالی به طرف بلندگو می‍رود.از بلندگو، اسم کلاس‍ها خوانده می‍شود. بچه ها به جای رفتن کلاس، سرصف می‍ایستند. لحظاتی بعد، بیشتر کلاس‍ها در حیاط مدرسه صف می‍کشند.آقای مدیر میکروفون را از ناظم می‍گیرد و شروع می‍کند به داد وهوار و خط و نشان کشیدن. بعضی از معلم‍ها ترسیده ‍اند و به کلاس می‍روند. بعضی بچه ها هم به دنبال آنها راه می‍افتند. در همان لحظه، در مدرسه باز می‍شود. همت وارد می‍شود. همه صلوات می‍فرستند.همت لبخند زنان جلوی صف می‍رود و با معلم‍ها و دانش آموزان احوال‍پرسی می‍کند. لحظه‍ای بعد با صدای بلند شروع می‍کند به سخنرانی.
بسم الله الرحمن الرحیم. 
 خبر به سرلشکر ناجی می‍رسد. او ، هم خوشحال است و هم عصبانی. خوشحال از اینکه سرانجام آقای همت را به چنگ خواهد انداخت و عصبانی از اینکه چرا او باز هم موفق به سخنرانی شده! ماشین‍های نظامی برای حرکت آماده می‍شوند. راننده سرلشکر، در ماشین را باز می‍کند و با احترام تعارف می‍کند. سگ پشمالوی سرلشکر به داخل ماشین می‍پرد. سرلشکر در حالی که هفت تیرش را زیر پالتویش جاسازی می‍کند سوار می‍شود. راننده ، در را می‍بندد. پشت فرمان می‍نشیند و با سرعت حرکت می‍کند. ماشین‍های نظامی به دنبال ماشین سرلشکر راه می‍افتند.وقتی ماشین‍ها به مدرسه می‍رسند، صدای سخنرانی همت شنیده می‍شود. سرلشکر از خوشحالی نمی‍تواند جلوی خندهایش را بگیرد. ازماشین پیاده می‍شود، هفت تیرش را می‍کشد و به مأمورها اشاره می‍کند تا مدرسه را محاصره کنند. عرق سر و روی همت را گرفته. همه با اشتیاق به حرف‍های او گوش می‍دهند.مدیر با اضطراب و پریشانی در دفتر مدرسه قدم می‍زند و به زمین وزمان فحش می‍دهد. در همان لحظه صدای پارس سگی او را به خود می‍آورد. سگ پشمالوی سرلشکر دوان‍دوان وارد مدرسه می‍شود.همت با دیدن سگ متوجه اوضاع می‍شود اما به روی خودش نمی‍آورد. لحظاتی بعد، سرلشکر با دو مأمورمسلح وارد مدرسه می‍شود.مدیر و ناظم، در حالی‍که به نشانه احترام دولا و راست می‍شوند، نفس زنان خودشان را به سرلشکر می‍رسانند و دست او را می‍بوسند. سرلشکر بدون اعتنا، درحالی که به همت نگاه می‍کند، نیشخند می‍زند.بعضی از معلم‍ها، اطراف همت را خالی می‍کنند و آهسته از مدرسه خارج می‍شوند. با خروج معلم‍ها، دانش ‍آموزان هم یکی یکی فرار می‍کنند.لحظه‍ای بعد، همت می ماند و مأمورهایی که او را دوره کرده اند. سرلشکر از خوشحالی قهقه ای می‍زند و می‍گوید : « موش به تله افتاد. زود دستبند بزنید، به افراد بگویید سوار بشوند، راه می‍افتیم. »همت به هرطرف نگاه می‍کند، یک مأمور می‍بیند. راه فراری نمی‍یابد. یکی از مأمورها، دستهای او را بالا می‍آورد. دیگری به هردو دستش دستبند می‍زند.همت می‍نشیند و به دور از چشم مأمورها، انگشتش را در حلقومش فرو برده، عق می‍زند. یکی از مأمورها می‍گوید: « چی شده؟ » دیگری می‍گوید:  « حالش خراب شده. »
سرلشکر می‍گوید: « غلط کرده پدرسوخته. خودش را زده به موش مردگی. گولش را نخورید ... بیندازیدش تو ماشین، زودتر راه بیفتیم. »
همت باز هم عق می‍زند و استفراغ می‍کند. مأمورها خودشان را از اطراف او کنار می‍کشند. سرلشکر درحالی‍که جلوی بینی و دهانش را گرفته، قیافه‍اش را در هم می‍کشد و کنار می‍کشد. با عصبانیت یک لگد به شکم سگ می‍زند و فریاد می‍کشد: « این پدرسوخته را ببریدش دستشویی، دست وصورت کثیفش را بشوید، زودتر راه بیفتیم. تند باشید. »پیش از آنکه کسی همت را به طرف دستشویی ببرد، او خود به طرف دستشویی راه می‍افتد. وقتی وارد دستشویی می‍شود، در را از پشت قفل می‍کند. دو مأمور مسلح جلوی در به انتظار می‍ایستند.از داخل دستشویی، صدای شرشر آب و عق زدن همت شنیده می‍شود. مأمورها به حالتی چندش‍آور قیافه هایشان را در هم می‍کشند.لحظات از پی هم می‍گذرد. صدای عق زدن همت دیگر شنیده نمی‍شود. تنها صدای شرشر آب، سکوت را می‍شکند. سرلشکر در راهرو قدم می‍زند و به ساعتش نگاه می‍کند. او که حسابی کلافه شده، به مأمورها می‍گوید: « رفت دست وصورتش را بشوید یا دوش بگیرد ؟ بروید تو ببینید چه غلطی می‍کند. » یکی ازمأمورها، دستگیره در را می فشارد، اما در باز نمی‍شود.
ـ در قفل است قربان!
ـ غلط کرده، قفلش کرده. بگو زود بازش کند تا دستشویی را روی سرش خراب نکرده‍ایم.
مأمورها همت را با داد و فریاد تهدید می‍کنند، اما صدایی شنیده نمی‍شود. سرلشکر دستور می‍دهد در را بشکنند. مأمورها هجوم می‍آورند، با مشت و لگد به در می‍کوبند و آن را می‍شکنند. دستشویی خالی است، شیر آب باز است و پنجره دستشویی نیز !
سرلشکر وقتی این صحنه را می‍بیند، مثل دیوانه ها به اطرافیانش حمله می‍کند. مدیر و ناظم که هنوز به جایزه فکر می‍کنند، در زیر مشت و لگد سرلشکر نقش زمین می‍شوند


نوشته شده توسط :

نظرات دیگران [ نظر]


امام زمان

چهارشنبه 88 آذر 11 ساعت 12:12 صبح
زمین دلتنگ و مهدى بیقراراست‏
فلک شیدا، پریشان روزگار است‏
دلا، آدیـــــــنه شد، دلبر نیـــــامد
غـــروب انتـــظارم سرنــــــــیامد
همه دلــــــها پر از آه و غم و درد
همه آلاله‏ها پـــــــــــژمرده و زرد
نفس‏ها خـــسته و در دل خموشـند
فغانها بى‏ صدا و پرخروشــــــــند
نه رنگى از عدالت، نى از صداقت‏
در و دیوار دارد  نقش ظــــــلمت‏
شده پرپر گـــــــــل مهر و محـبّت‏
همــه دلـــــــها شده سرشار نفرت
شده شام یتیمان، نالــــــه و اشــک‏
برد هرکــس به کاخ دیگرى رشک‏
شده پژمـــــــرده غنچه در چمنزار
بگشت آواره گل در کوى گـــــلزار
نشسته دیو بر دلـــــــــــهاى خفته‏
همه جا بذر نومــــــــــــیدى شکفته‏
زده زنـــــــــــگارها آئین و مذهب‏
دمى، رویى زسرور نیست یا رب‏
به اشک چشم و مهر و ماه، سوگند
به آه و ناله دلــــــــــــــهاى دربند
اگر نرگس زهجرت زار زار است‏
شقایق تا قیامت دغـــــــــدار است‏

نوشته شده توسط :

نظرات دیگران [ نظر]


جنگ نرم

شنبه 88 آذر 7 ساعت 4:56 عصر

 یادم می آید اوایل جنگ که دشمن با لشکرکشی از طرف مرزهای غربی و بخصوص جنوبی کشور درصدد ورود به کشورمان بود و در جای جای کشور جنگ های قومی و حزبی وجود داشت، هنوز آن اطمینان خاطر نسبت به فرماندهان ارتش وجود نداشت، با درایت امام راحل به عنوان فرمانده کل قوا، تعیین و تعریف فرماندهی جدید "سپاه پاسداران" بر اساس یک چارچوب جدید و گزینش افراد "خاص" شکل گرفت و به دنبال آن ساماندهی بسیج کشور نیز تحقق یافت و رفته رفته بچه های انقلاب با ادوات و سلاح های جنگی آشنا شده و برای در دست گرفتن سرنوشت جنگ، تعدادی از بهترین بچه های انقلاب شهید و یا زخمی شدند تا اینکه این مهم تحقق یافت.
در این جنگ نظامی، دشمن روبرو بود و ادوات او در ابتدا نا آشنا و به تدریج شناسایی شد و این طرف، فرزندان ملت با آموزشها ی مختصر ولی با حضور "موثر" در پشت خاکریزها با تمام وجود می جنگیدند. هم بسیجیان و هم فرماندهان سپاه هر روز که از جنگ می گذشت از تجربه بیشتری برخوردار می شدند به نحوی که خلاقیت آنان در عرصه های نظامی، طراحی و حمله های غافلگیرانه زبانزد تمام دنیا شده بود. در کنار این مسیر از تجربیات ارتش نیز حداکثر بهره برداری بعمل آمد ولی همچنان که امام راحل فرمودند "اگر سپاه نبود کشور هم نبود" اساس حفظ انقلاب در این دوران به عهده سپاه و نیروهای بسیج بود. در حین جنگ کم کم واحد اطلاعات و عملیات شکل گرفت که نیروهای آن با شناسایی مواضع دشمن اطلاعات بسیار خوبی برای حمله نیروهای بسیج آماده می کردند، واحد توپخانه نیز با استفاده از همان اطلاعات در موقع خود عقبه دشمن را مورد تهاجم قرار می داد و...
امروز جنگ جدیدی شروع شده است
امروز با ورود به دهه چهارم انقلاب جنگ جدیدی بر علیه انقلاب اسلامی شروع شده است که مقام معظم رهبری این جنگ را به درستی "جنگ نرم" معرفی نمودند. اگر در جنگ سخت مواضع دشمن مشخص بود امروز موضع بخصوصی برای استقرار این دشمن وجود ندارد و اگر در جنگ سخت استکبار نوکر خود را به میدان فرستاده بود، الان خود با همه موجودی اش به میدان آمده است.اگر جنگ سخت باعث وحدت ملی می شد و همه مردم یک هدف واحد را دنبال می کردند، در جنگ نرم اهداف متعدد و پراکندگی در نظرات مردم ایجاد می شود .اگر هدف دشمن در جنگ سخت انهدام تأسیسات اقتصادی و نظامی و ... بود، هدف جنگ نرم انهدام افکار مردم و اقشار مختلف است.اگر در جنگ سخت افراد دشمن در فرسنگ ها آنطرفتر در پشت خاکریز ها با دندانهای به هم فشرده و خشمگین دیده می شدند، در جنگ نرم او در چند قدمی ما قرار داشته و لبخند او مانع از شناسایی اش می شود!
اگر در جنگ سخت فردی کشته می شد او "شهید" بود؛ مردم یکپارچه در تشیع جنازه او شرکت می کردند و خانواده اش را تکریم می کردند ولی به کشته های جنگ نرم اینگونه نگاه نمی شود، گاهی حتی "منفور" جامعه هم می شوند.در جنگ سخت نیرو و قدرت بدنی طرفین حرف اول را می زند، ولی در جنگ نرم نیرو و خلاقیت فکری افراد حرف اول را می زند.در جنگ سخت همه چیز اسرار نظامی محسوب می شود، اما در جنگ نرم علی الظاهر همه چیز شفاف است و دانستن، حق همه مردم محسوب می شود.پهنه درگیری در جنگ سرد عموماً در زمین است و سلاح اصلی آن تفنگ محسوب می شود، ولی در جنگ نرم پهنه و کارزار اصلی در رسانه بود ه و سلاح اصلی آن قلم زبان می باشد.امروز در جنگ نرم نیاز است که تحت نظر فرمانده کل قوا، با عنوان "ولایت فقیه" یک سپاه با کادر جدید تشکیل شود؛یک "سپاه فرهنگی" با نگاه نو به جنگ امروزی یعنی جنگ نرم . هرچند بچه های امروز سپاه از نخبگان و دلسوزان انقلاب محسوب می شوند ولیکن اغلب مسیر افکار این افراد، در جهت جنگ سخت تکامل پیدا کرده و چکش کاری شده است. لذا چرخش فکری این نیروها در برابر تشکیل یک سپاه جدید بسیار سخت تر، هزینه برتر و زمانبرتر از آن می باشد که تشکیلات جدید شکل بگیرد.امروز مجدداً نیاز است که تحت یک فرماندهی واحد (فرماندهی فرهنگی) به سرعت نسبت به جذب جوانان دلسوخته اقدام کرده و با انجام آموزش هایی ولو مختصر فرهنگی آنها را وارد میدان جنگ نرم نمود و مانند اوایل دوران دفاع مقدس "بسیجی وار"، در ابتدا حضور کمی افراد را جبران نمود و در ادامه به سرعت به ارتقاء کیفی آنها پرداخت زیرا که در عرصه فرهنگی و رسانه، بخصوص رسانه های مجازی و مکتوب، خلاء این نیروها به وضوح مشهود است.انسجام و ساماندهی کلیه مراکز فرهنگی، هدف گذاری، اولویت بندی موضوع و بودجه مناسب در این حوزه از ضروریات است؛ باید مانند جنگ سخت نیروهای اطلاعات و عملیات، مواضع عقبه دشمن (پشتیبانی و نقاط استراتژیک) را شناسایی و تحلیل کرده و معبرهای ورودی آن را مشخص نموده و با انجام عملیاتی ناگهانی توسط همین نیروهای آموزش دیده به پایگاه های آنها حمله ور شوند، چون در این عرصه حرف های نو و تازه برای مخاطبین وجود دارد. انشاء الله فتوحات عظیمی نیز در این عرصه نصیب بسیجیان خواهد شد و در این دوران ما بجای گذران "دفاع مقدس" باید "دوران حمله مقدس" را رقم بزنیم.


نوشته شده توسط :

نظرات دیگران [ نظر]


تجمع بسیجیان بابلسر

شنبه 88 آذر 7 ساعت 4:29 عصر

 در این تجمع حماسی مبارزه با تحرکات و تهدیدات ضد انقلاب، حضور پرصلابت و سرنوشت‌ساز در عرصه‌های انقلاب اسلامی و تشکیل بسیج در نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران را از برکات و الطاف الهی دانستند که به فرمان امام راحل تشکیل شد، که خداوند متعال بر ملت عزیز و انقلاب اسلامی ایران عطا کرد.
*
تداوم بسیج حضور مستمر و گسترده با مردم
نماینده مردم بابلسر در مجلس شورای اسلامی در این همایش اعتقاد به ولایت و رهبری را از مهم‌ترین و بارز‌ترین ویژگی بسیجیان عنوان کرد.مقداد نجف نژاد رمز ماندگاری بسیج را تداوم حضور، ارتباط مستمر و گسترده بسیج با مردم پایبندی به خط امام و رهبری معظم انقلاب، خط ایمان و معنویت، زنده نگهداشتن ارزش‌های دفاع مقدس عنوان و افزود: در روش و منش بسیج تلاش برای کسب آمادگی و ارتقای دانش و بینش ضروری است.وی اظهار داشت: فرهنگ بسیج فرهنگ دین باوری، دین رفتاری است و همین فرهنگ ناب سبب موفقیت بسیج در تمام عرصه‌های علمی، اجتماعی ، سیاسی، اقتصادی ، نظامی و امنیتی شده است.
*
بسیج و انسجام امنیت ملی
فرماندار شهرستان بابلسر نیز بسیج را از یادگاران اصلی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس دانست و گفت: بسیج در انسجام و امنیت ملی و پیگیری آرمان‌های انقلاب و امام راحل(ره) نقش موثری ایفا کرده است و باید به عنوان یک سرمایه اجتماعی مورد توجه قرار گیرد. محمد رضا نادری با تجلیل از فداکاری‌ها و جانفشانی‌های بسیجیان در هشت سال دفاع مقدس افزود: بسیج در زمان دفاع مقدس پیشتاز دفاع از آرمان‌های انقلاب اسلامی، تمامیت ارضی کشور، حفظ استقلال و دفع تجاوز بیگانگان بود و اکنون نیز نقش پیشتازی در عرصه‌های سازندگی، علمی و فرهنگی را دارد.
*
تشکیل بسیج آینده‌نگری امام راحل
فرمانده سپاه ناحیه بابلسر نیز گفت: حضرت امام خمینی(ره) بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی با صدور فرمان تاسیس نیروی مقاومت بسیج در پنجم آذرماه سال 1385 با آیند‌ه‌نگری فصل جدیدی از مقاومت را در حفظ و تداوم نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران پدید آوردند.
علی تقی پور افزود: زمانی که امام راحل (ره) فرمان تشکیل بسیج را صادر کردند، کمتر کسی فکر می‌کرد که بسیج بتواند در تمامی سختی‌ها و دشواری‌ها همراه انقلاب باشد، برخی نیز این نیرو را مختص به جنگ می‌دانستند که پس از پایان جنگ خود به خود به فراموشی سپرده می‌شود، ولی اکنون که 30سال از عمر پر ثمر بسیج می‌گذرد روز بروز بر صلابت و اقتدار این نیروی عظیم افزوده می‌شود.
*
بسیج مانع دستیابی استکبار به اهداف شوم شد
فرمانده نیروی انتظامی شهرستان بابلسر نیز با گرامیداشت هفته بسیج، بسیج را نهادی مردمی و انقلابی دانست که حضرت امام خمینی (ره) به تاسیس آن دفاع همه جانبه را عنیت بخشید.
محمد رضا نیازی افزود: ع‍ام‍ل م‍‍ه‍می که‌ س‍ب‍ب‌ ش‍د استکبار ب‍‍ا وج‍ود‌ ب‍رن‍‍ام‍ه‌ری‍ز‌ی‌ه‍‍ا‌ ن‍ت‍و‌ان‍د ب‍ه‌ ‌ه‍دف‌ ش‍وم‌ خ‍ود دس‍ت‌ ی‍‍ابد، وجود بسیج به عنوان یک پشتوانه انقلاب است.
*
دفاع از ولایت فقیه تا آخرین قطره خون
رئیس شورای اسلامی استان مازندران نیز همایش عزت و پایداری بسیجیان را نماد اقتدار ملی و اقتدار اسلامی جمهوری اسلامی ایران دانست و گفت: بسیجیان با حضور در چنین همایشی به استکبار نشان دادند نسبت به رهبری و نظام اسلامی بی‌تفاوت نبوده و تا آخرین قطره خون و تا آخرین نفس از ولایت‌فقیه و از نظام اسلامی حفظ و حراست می‌کنند.رضا محسن پور با اشاره به فعالیت‌ها و اقدامات بسیج و نیروهای مومن و فداکار بسیجی در طول 30 سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی گفت: مبارزه با تحرکات و تهدیدات ضد انقلاب، حضور پرصلاب و سرنوشت‌ساز در طول هشت سال دفاع مقدس، حضور سبز و سازنده در روند توسعه و آبادانی کشور در همه عرصه‌ها، کارنامه درخشان و پربرکتی است که مایه افتخار و مباهات بسیج و بسیجیان است.


نوشته شده توسط :

نظرات دیگران [ نظر]


دارا وسارا

دوشنبه 88 آذر 2 ساعت 12:39 صبح

هنگام جنگ دادیم صدها هزار دارا
شد کوچه های ایران مشکین ز اشک سارا
سارا لباس پوشید ، با جبهه ها عجین شد
در فکه و شلمچه ، دارا به روی مین شد

چندین هزار دارا ، بسته به سر ، سربند
یا تکه تکه گشتند یا که اسیر و در بند
سارای دیگری در ، مهران شده شهیده
دارا کجاست؟ او در ، اروند آرمیده
دوخته هزار سارا چشمی به حلقه ی در
از یک طرف و دیگر چشمی به خون دل ، تر
سارا سؤال می کرد ، دارا کجاست اکنون ؟
دیدند شعله ها را در سنگرش به مجنون
خون گلوی دارا آب حیات دین است
روحش به عرش و جسمش ، مفقود در زمین است
در آن زمانه رفتند ، صدها هزار دارا
در این زمانه گشتند ده ها هزار « دارا »
هنگام جنگ دارا گشته اسیر و دربند
دارای این زمان با بنزش رود به دربند

دارای آن زمانه بی سر درون کرخه
سارای این زمانه در کوچه با دوچرخه

 در آن زمانه سارا با جبهه ها عجین شد
در این زمانه ناگه ،‌ چادر « لباس جین » شد

با چفیه ای که گلگون از خون صد چو دارا ست
سارا خود ،‌ از برای ، ‌جلب نظر بیاراست

 دارا و گوشواره ،‌ حقا که شرم دارد
در دست هایش امروز ، او بندچرم دارد

با خون و چنگ و دندان ، دشمن ز خانه راندیم
اما به ماهواره تا خانه اش کشاندیم

جای شهید اسم خواننده روی دیوار
آن ها به جبهه رفتند ، اینها شدند طلبکار!!!

 

 برگرفته از وبلاگ کربلایی 110

http://karbalaey110.blogfa.com


نوشته شده توسط :

نظرات دیگران [ نظر]


بسیج از دیدگاه مقام معظم رهبری:

یکشنبه 88 آذر 1 ساعت 11:23 صبح

بسیج یعنی عنصر مومن و انقلابی علاقمند به میهن

زیرا بسیجی صاحب خانه است.

اگر شیشه ای در خانه بشکند ممکن است مهمان به تماشا

بنشیند ولی میزبان غصه میخورد


نوشته شده توسط :

نظرات دیگران [ نظر]


   1   2      >